پای عقیدهات بمان!
یه موقعهایی آدم یه چیزایی می بینه که می مونه !اصلاً باورش نمی شه.
توی این دنیایی که این همه مشکل ریخته وبعضیها هم از قصد مشکل می ریزن ،و هرکی با هر زوری می خواد غرش رو به این ملت بزنه،(حالا چه راست،چه دروغ .اونش دیگه پای خودشون.)
حالا تو اسمش رو بذار روزنامه نگاری ،بگو عضوحزب بودن،بگو وبلاگ نویسی!اصلاًهرچی که میخوای اسمش رو بذار.
ولی دیگه نگو نقد سازنده !!
بذارید مختصات دقیق اونجایی رو که دیدم رو دقیقاًبراتون بگم .
میدان ونک.یک جایی که کلاًآدم بدجور ریخته،از معتادشان بگیر تا همینهایی که نیروی انتظامی برنامهی اولش را گذاشت
و تقریباًجمعشان کرد،محله کفر نشینان نیمه پولدار،دریغ از یک دانه مسجد،و البته جای کلیسا که محفوظ است.
یک کلیسا در سمت غرب میدان ونک هست که می توانید یکشنبهها، برای اعتراف....
خیلی جای شلوغ و پلوغی است.اگر حواست درست جمع نباشد،همین طور تنه می خوری.شب هم که بشود بدتر!
کلاً سه تا جا دارد برای قرارآدمهایی که با هم اونجوری دوست هستند(!!)و البته به ما چه که چهجوری دوست هستند؟
و بیچاره آنهایی که با هم اونجوری دوست نیستند (!)،سالمترین جا برای آنها،بین این سه تا،جلوی مجتمع قضایی خانواده است.
منم یکشنبه بود که ،داشتم از اونجا رد می شدم،نزدیک اذان بود.از جاییی صدایی نمیومدونمی شد فهمید.
سوتاً و کورا بود .ولی خب،هوا یه کم تاریک شده بود و معلوم بودکه اذانه،یک دفعه کنار میدان(به همان سمت غرب میدان) (حالا گفتم یکشنبه،ولی برای یه کار دیگه رفته بودم) اونجاپیچیدم به راست که شنیدم:
اشهد ان لا اله الا الله
باور نمیکردم ولی دیدم که هنوز کسانی هستند که پای عقیده شان هستند،
هنوز کسانی هستند که دارند وظیفه را بر غرشان ترجیح می دهند.
هنوز هم ما اینها را نفهمیدیم و کار خودمان را می کنیم
یک آقایی همان کنار ایستاده بود،کیف سامسونتش جلوی پایش بود و داشت اذان می گفت...
چه کسی می داند که امام زمان چرا نمیآید؟؟